27 آبان--دوست مجازیمون ،حقیقی شد...
سلام نفسم حدود یکماه پیش مامان یکی از دوستای خوب وبلاگیمون پیام گذاشتن که قصد مهاجرت دارن از شمال به اراک... بله همشمهری ما میخواستن بشن..به مدت چند سال.. خیلی خوشحال شدم...و خوشحالیم زمانی کامل شد که متوجه شدم خونشون تقریبا نزدیک خونه ماست... یکبار ما رفتیم خونشون و یکبارم اونا اومدن خونه ما..چند بار هم با هم پارک رفتیم... یکشبم که مهمون خونه عموی من بودیم... قابل ذکره که ما سه تا دختر عمو هستیم که هر سه تامون یکی یکدونه پسر داریم... سه تا نتیجه پسر ،از سه تا نوه پسری.... خلاصه سه تونو به سختی کنار هم خوابوندیم تا یه عکس ازتون بندازیم و بالاخره موافق شدیم....